بازدید امروز : 102
بازدید دیروز : 61
یکی از روش های مغالطه این است که به جای اینکه وارد اصل بحث شویم و جواب طرف مقابل خود را بدهیم، او را متهم کنیم که مثلاً قبلاً چنین سابقه ای داشته، جزو فلان حزب و بهمان گروه است و یا به عناوین مختلف او را تحقیر کنیم و به این طریق از پاسخگویی صریح و روشن طرفه رویم و به این ترتیب طرف ما هر چه هم دلیلش منطقی و محکم باشد شنوندگان، خوانندگان و یا بینندگان جلسه مناظره به دیده حقارت به او می نگرند و این بدبینی و بی اعتمادی تلقین شده به آنان مانع از توجه و پذیرش دلائل طرف مقابل ما می شود.
حدود 4 ماه قبل یادداشتی با عنوان شجاعت مهستی نوشتم و در آن یک نکته و سؤال کلیدی را مطرح کردم اما متأسفانه هیچ یک از مخالفان جرأت وارد شدن به اصل بحث را نداشتند و در عوض انواع تهمت ها و سؤالات بی ارتباط با موضوع را به سوی حقیر پرتاب کردند اما با این وجود باز هم سعی کردم به همه سؤالات و انتقادات آن ها جواب دهم.
مدت ها پس از فرونشستن جنجنال های آن یادداشت، به تازگی نظر جدید مخالف دیگری ذیل آن دریافت کردم که ادعا کرده روش ما مشت و چماق بوده و به برکت دکتر رحیم پور ازغدی به بحث منطقی روی آوردیم(!)
گفتم شاید بهتر باشد این نظر و جواب آن را در قالب یادداشت جدید وبلاگم بیاورم:
1- منظورم چیست؟ شما از روی چه شواهد و مدارکی منظور حقیر را فهمیدید؟
2- شما هم که دارید قضاوت و دسته بندی می کنید! مگه از این کار بدتون نمی اومد؟! منتهی حقیر با شاهد و مدرک و دلیل این کار را کردم و شما بی شاهد و مدرک و دلیل! کدام زشت تر است؟
3- من اگر درباره آن خواننده مطلبی نوشتم بر اساس ادعاهای خودشان نوشتم، شما هم که درباره حقیر قضاوت کردید، خوب بود قبلش بخش«درباره خودم» وبلاگم را می خواندید آن وقت متوجه می شدید که از اول نوجوانی ام(سال 1364) یعنی حدود 10 سال قبل از برکت حضور امثال استاد رحیم پور ازغدی، از منطق مشت و چماق متنفر بودم و سال ها قبل از اینکه جناب خاتمی در دانشگاه علم و صنعت به ما توصیه کند که «بگویید زنده باد مخالف من» و خودش و طرفدارانش به این توصیه عمل نکنند، این شعار همواره سیره و روش حقیر بوده است.
4- ما به احوالات درونی آدما چیکار داریم؟ علی رغم ادعای ایمان و تقوی، علناً بی دینی و مخالفت با حکم واجب پروردگار را برای میلیون ها نفر با شبکه های ماهواره دارند تبلیغ و ترویج می کنند. ما به احوالات درونی آدما کاری نداریم ولی وقتی احوالات و عقاید و تفکرات و نیات درونی ضد دین آن ها تبلیغ و ترویج می شود نمی توانیم مثل کبک سرمان را زیر برف کنیم و بی تفاوت باشیم چون خداوند متعال از ما می خواهد که دینش را یاری کنیم(کونوا انصار الله) و از گفتار و رفتار ضد دین افراد اظهار برائت کنیم.
این چگونه با قضاوت حضرت علی(علیه السلام) در مورد زنای محصنه قابل مقایسه است؟! آن گناه در خفا انجام شده ولی اینجا طرف وقیحانه و علنی با حکم خدا مخالفت کرده و به این اظهار مخالفت با زبان و عمل افتخار هم می کند و این اظهار مخالفتش را به برکت شبکه های ماهواره ای تبلیغ و ترویج هم می کند.
5- راه خدا با تئوری پلورالیسم دینی – که امثال دکتر سروش آن را ترجمه و به خورد ما دادند- و اظهارات و ادعاهای بازیگر فیلم مارمولک تعریف و تبیین نمی شود، بلکه همانطور که در جواب یکی دیگر از نظرات نوشتم، خداوند متعال خودش راه رسیدن به خودش را از طریق رسولانش(صلوات الله علیهم اجمعین)، اهل بیت عترت آخرین رسولش(علیهم السلام) و کتاب های آسمانی اش تعریف و تبیین کرده و به زعم دکتر سروش، ما صراط های مستقیم نداریم، بلکه روزی ده بار در نماز می خوانیم که فقط یک صراط مستقیم داریم و آن پیروی از دین الهی است. آنچه که متعدد است سبل است نه صراط، یعنی راه های رسیدن به این صراط متعدد است: یکی پول و پله دارد با انفاق و صدقه و مدرسه و مسجد سازی و ... به این صراط می رسد، یکی زبان و قلم نافذی دارد به این وسیله دین خدا را ترویج می کند و به خدا می رسد، یکی متخصص است یا کاره ای در اداره و سازمانی است به مردم خدمت می کند یکی ... و همه این ها اگر معتقد به خدا نباشند و اعمال خود را منطبق بر دین و حجت عصر خود انجام ندهند، هر چه کار خیر هم انجام دهند، از راه سعادت و رسیدن به خدا دور هستند.
6- آیه شریفه «لا إکراه فی الدین» بیانگر این واقعیت است که با زور و اکراه و اجبار نمی توان کسی را وادار به پذیرش دین کرد ولی در ادامه همین آیه تأکید شده است کسی که دین الهی را نپذیرفت اهل نجات نیست و تا ابد در آتش است: اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون
وقتی کسی دین الهی را پذیرفت و در جرگه مسلمین و اهل ایمان وارد شد، دیگر نمی تواند بگوید من دیندارم ولی نماز نمی خوانم، مگه زوره؟ من نماز می خوانم و روزه می گیرم ولی حجاب را قبول ندارم چون اکراه و اجباری در دین نیست. من همه واجبات الهی را انجام می دهم ولی خمس و زکات نمی دهم، مگه زوره؟
مگر دین الهی مسخره است؟ منتهی یک وقت یکی از روی غلبه هوای نفس حرامی را مرتکب می شود و یا از روی تنبلی واجبی را انجام نمی دهد، این به آمرزش و راه نجات نزدیک تر است تا کسی که علی رغم ادعای ایمان و تقوی در مراسم تشییع جنازه – که معمولاً آدما اینجور مواقع بیشتر متذکر حق و رعایت شعایر الهی می شوند- از طریق تریبونی در مقابل میلیون ها بیننده اعلام می کند که این مرده ما آن قدر شجاعت داشته که حجاب را – که واجب الهی مصرّح در قرآن کریم است- کنار گذاشته !
7- من در حق این خانم ستم نکردم، بلکه خودش به خودش ستم کرده که اینچنین گستاخانه و بی پروا واجبات الهی را لگدمال کرده و دوستان و طرفدارانی را دور خودش جمع کرده که در مراسم تشییع جنازه اش به جای اینکه کاری کنند که رحمت الهی را برای روح او جلب کنند، گستاخانه رفتار ضد دینی اش را ستایش می کنند و موجب جلب غضب و سخط الهی می شوند.
8- در مورد پشت مرده حرف زدن هم به جواب نظراتی مشابه مراجعه کنید.
9- معلومه که از این همه گستاخی و وقاحت در مخالفت با دین خدا علی رغم ادعای ایمان و تقوی برآشفته می شوم. لازمه دینداری همین تولی و تبری است. مگر حضرت نوح(علیه السلام) که همه اهل زمین گمراه بودند، ناراحت و نگران و برآشفته نبود؟ در عین حال مضطرب و پریشان هم نبود و به حقانیت راهش اطمینان داشت. ما هم که ادعای دینداری می کنیم باید چنین باشیم و فقط تکلیف خود را انجام دهیم چه همه دنیا با ما باشند و چه همه مخالف ما باشند.
10-معلومه که نباید برای این کار تریبون و امکانات داشته باشید. مگر این تریبون و امکانات مفت به دست آمده که اجازه بدهند هر کسی با مطرح کردن چهره های ضد دین، بی دینی را ترویج کند؟ این همه رنج کشیده اند و خون ها ریخته شده که نظام دینی برپا شود، گرچه تا رسیدن به همه آرمان ها و اهداف، خیلی راه داریم ولی بدیهی ترین تکلیف یک نظام دینی این است که زمینه را برای دینداری مردم فراهم کند. البته اندیشه های ضد دین می توانند در محافل آکادمیک مرتبط طرح و مورد بحث قرار بگیرند ولی اگر قرار باشد مسؤولی در این مملکت زمینه و امکانات فراهم کند برای طرح چهره های ضد دین و ترویج بی دینی، زیرابش را می زنیم همانطور که زیراب وزیر ارشاد و نور چشم جناب خاتمی را زدیم، همانطور که در هفته نامه زن را به خاطر درج پیام فرح تخته کردیم، گرچه مدیر مسؤولش دختر یکی از مقامات ارشد مملکت بود.
البته صاحبان اندیشه های مخالف هم در این مملکت کم تریبون نداشتند که در این باره می توانید به یادداشت این یعنی استبداد، یعنی فاشیسم، یعنی نظام «نه! خطرناکه حسن» در جواب یکی از مخالفان مراجعه کنید.
11-باز هم حرف برای گفتن دارم ولی متأسفانه فعلاً بیش از این وقت و حوصله ندارم فقط توصیه می کنم در درجه اول دین را با منابع دست اولش(قرآن و عترت) بشناسید نه با تئوری پلورالیست دینی و فیلم مارمولک و امثالهم. یعنی اگر لا اکراه فی الدین را شنیدید، مذمت و نفی نؤمن ببعض و نکفر ببعض را هم ببینید، این را که در قرآن کریم تصریح شده دینی به جز اسلام مورد قبول نیست، ببینید و درباره چرایی آن فکر کنید. این که خداوند متعال عملی را جز از متقین قبول نمی کند، ببینید. صفات اهل تقوا را در قرآن کریم ببینید، آن وقت فیلم تشییع جنازه خانم هایده را هم ببینید و خوب گوش دهید که چگونه خانم مهستی ادعا می کند: «مهمترین ویژگی خانم هایده تقوا بود» آن وقت قضاوت کنید آیا این ها اهل تقوی هستند ؟ آن خانمی که ترانه «علی گویم علی جویم» را می خواند اهل تقواست؟! حضرت علی (علیه السلام) می پسندند که خانم مسلمان و شیعه ای جلوی میلیون ها مرد نامحرم آستین رکابی بپوشد و خوانندگی کند؟!!!!!!!!!!!!!
لطفاً به جای اینکه بپرسید چگونه خودم این چیزها را دیده ام اول جواب سؤال مرا بدهید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک